English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7649 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
performance standard U معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
welfare criteria U معیارهای رفاه
double standards U معیارهای متناقض
conciliatory measures U معیارهای مصالحه
by international standards U در معیارهای بین المللی
[as] compared to international standards U در معیارهای بین المللی
By international standards Germany maintains a leading role. U در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
racism U اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
technical standards U معیارهای فنی استانداردهای فنی
planning factor U معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
command of execution U فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
chaining U اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder U امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
thrashing U وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند
run duration U خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipelines U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
feasibility study U مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire U اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
possession money U حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
post attack U بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
run U اجرای
runs U اجرای
Sound Blaster U و پس اجرای آن
performance of a contract U اجرای قرارداد
auto da fe U اجرای رای
concurrently U اجرای همزمان
administer justice U اجرای عدالت
execution of wills U اجرای وصایا
execution of judgments U اجرای احکام
carry out the obligations U اجرای تعهدات
administration of justice U اجرای عدالت
post strike U بعد از اجرای تک
machine run U اجرای ماشین
ground work U اجرای فن در خاک
fulfilment of an obligation U اجرای تعهد
parallel run U اجرای موازی
plan implementation U اجرای برنامه
budget execution U اجرای بودجه
program execution U اجرای برنامه
test run U اجرای ازماینده
uses U اجرای چیزی
use U اجرای چیزی
dry run U اجرای ازمایشی
rerun U اجرای مجدد
conduct of fire U اجرای اتش
conduct of fire U اجرای تیراندازی
enforcement of a judgment U اجرای حکم
concurrent execution U اجرای همزمان
test run U اجرای ازمایشی
operates U دستورات اجرای کامپیوتر
methode of fire U روش اجرای تیراندازی
operate U دستورات اجرای کامپیوتر
checks U اجرای خشک یک برنامه
launches U شروع یا اجرای یک برنامه
concept of operations U روش اجرای عملیات
apply a correct holt U اجرای فن صحیح کشتی
multi tasking U اجرای چندین کار
multitasking U اجرای چندین کار
launched U شروع یا اجرای یک برنامه
launch U شروع یا اجرای یک برنامه
operated U دستورات اجرای کامپیوتر
launching U شروع یا اجرای یک برنامه
check U اجرای خشک یک برنامه
reprieves U تعلیق اجرای مجازات
involves U آغاز با اجرای یک برنامه
involving U آغاز با اجرای یک برنامه
task force U نیروی اجرای عملیات
task forces U نیروی اجرای عملیات
self aid U اجرای کمکهای اولیه
law enforcement U اجرای قوانین [حقوقی]
launch an attack U اجرای حمله شروع تک
administration of a will U اجرای وصیت نامه
legal enforcement U اجرای حکم دادگاه
enforcement by writ U اجرای حکم دادگاه
concurrent program execution U اجرای همزمان برنامه
implementation of the decisions U اجرای قرار [رای]
reprieve U تعلیق اجرای مجازات
reprieved U تعلیق اجرای مجازات
involve U آغاز با اجرای یک برنامه
by the number U اجرای فرمان با شماره
task element U عنصر اجرای عملیات
transattack period U زمان اجرای تک اتمی
enforcement of judgement U اجرای احکام قضایی
class i activity U اجرای اماد طبقه 1
final process U دستور اجرای حکم
class ii activity U اجرای اماد طبقه 2
checked U اجرای خشک یک برنامه
desks U اجرای خشک برنامه
enforcement of a judment U اجرای حکم دادگاه
policy instrument U ابزار اجرای سیاست
pursuance of a plan U اجرای نقشه یا طرحی
desk U اجرای خشک برنامه
technique U روش یا فن اجرای کار
war game U اجرای بازی جنگ
reprieving U تعلیق اجرای مجازات
techniques U روش یا فن اجرای کار
insubordination U سرپیچی از اجرای دستور
wargaming U اجرای بازی جنگ
suspending U به عقب انداختن اجرای حکم
suspends U به عقب انداختن اجرای حکم
pass U 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
passed U 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
passes U 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
operators U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
mission request U درخواست اجرای ماموریت هوایی
operator U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
ambuscade U دام محل اجرای کمین
to guarantee a contract U اجرای قراردادی راضمانت کردن
suspend U به عقب انداختن اجرای حکم
enterprise U اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprises U اقدام به اجرای قوانین کردن
executed U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
staged U اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
executes U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
execution U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
concept U تدبیر روش اجرای یک چیز
textbooks U اجرای حرکت کامل و فنی
textbook U اجرای حرکت کامل و فنی
concepts U تدبیر روش اجرای یک چیز
executing U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
phases U دوره زمانی اجرای برنامه
guarantee a contract U اجرای قراردادی را ضمانت کردن
task element U قسمت مامور اجرای عملیات
specific performance U نحوه اجرای معین در قرارداد
sword dance U اجرای رقص در اطراف شمشیر
precedence U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
execute U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
phase U دوره زمانی اجرای برنامه
passive U وقت کشی بدون اجرای فن
passives U وقت کشی بدون اجرای فن
phased U دوره زمانی اجرای برنامه
overlap processing U اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
exempted , adressee U گیرنده معاف از اجرای دستور
fire time U زمان اجرای اتش یا انفجار
high angle pit U چاله مخصوص اجرای تیرقائم
collectivism U اجرای اصول اشتراکی درزندگی
launches U اجرای حمله شروع عملیات
launch U اجرای حمله شروع عملیات
launched U اجرای حمله شروع عملیات
launching U اجرای حمله شروع عملیات
compatible U زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
compile and go U بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
intermittent U اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
run duration U که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
rerun U اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
adagio آهسته و ملایم [اجرای آهنگ باهستگی]
microcycle U برای دادن زمان اجرای دستورات
execution U مدت زمان بین اجرای یک دستور
run duration U مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
task fleet U ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
interdict U ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
maths U و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
budgetary control U کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
e hour U وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
proponent U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponents U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
delay position U موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
math U و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
immediate U روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
task group U ناو گروه مامور اجرای عملیات
lesions U زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
targeting U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
lesion U زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
compiles U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiled U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
targets U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targetting U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
multitasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
dynamically U تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
multi tasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
compile U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
targetted U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
esorow U سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
bailiff U مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
bailiffs U مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
software U که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
execute U بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
executed U بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
tempos U سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
executes U بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
dynamic U تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
preprocess U اجرای سازمان ابتدایی و پردازش ساده داده
tempo U سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
executing U بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
compiling U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
on the fly U در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
pipeline U بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
pipelines U بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
operation U بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
targeted U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
get round the law U با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
attentions U توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
attention U توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
object computer U OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
target U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
auto da fe U اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
user U متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
path U مسیر ممکن یا مجموعه رویدادها یا دستورات در اجرای یک برنامه
Recent search history Forum search
1may fader good
2interfereometry
1Jack Attac
1The system has been solved by a coupled Poisson– Neumann algorithm. The resolution method consists of the linearization of the transport equations by the finite difference method. The actual version u
1Rotating machinery absorbing real power in any of a number of operating quadrant combinations
1I am here to assess your level of functioning
1اموزش بستن قطعات دستگاه تاتو با تصویر
1Oem
0میخواهم دستگاه برش فاق وزبانه کندو رابخرم آیامیدانید کجاهست؟آدرس
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com